تحقیقی درباره امامت
تاريخ : دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, | 15:17 | نویسنده : محمدرضا

امام در لغت به معنى كسى است كه پيشاپيش پيروان خود در حركت بوده و عملاً رهبرى آنان را در يك مرام دينى، يا سياسى، يا مسير اجتماعى و يا مسلك علمى به عهده داشته و ديگران از او پيروى مى كنند.
با توجّه به معنى وسيع كلمه «امام» از نظر شيعه امامت منصبى است الهى و انتصابى نه انتخابى. و همچنان كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) را خدا معرفى مى كند اين مقام نيز از جانب خدا به شايسته ترين، داناترين و وارسته ترين فرد داده مى شود. در اين بخش دو نكته مورد بحث قرار خواهد گرفت:
1- نياز به امام
2- انتصابى بودن او از طرف خدا

ضرورت وجود امام
دقّت و بررسى در لزوم فرستادن انبيا و نبوّت عامّه، ما را به واقعيّت نياز به وجود امام معصوم آگاه مى سازد، زيرا روشن است كه هرگونه تحرّك، چه مادى و چه معنوى نياز به زمامدار و رهبرى دانا دارد، زيرا ممكن است براثر نداشتن زمامدار و رهبر كه نقش مهم و عمده در گرو اوست، انحراف در مسير پديد آيد، نيروها هدر و هدف از دست رفته و به مقصد نرسند، اگر چه خدا انسان را با نيروى فكر و خِرَد مجهّز كرده، پيامبر و كتاب آسمانى براى او فرستاده، امّا انحراف پذيرى انسان، تأثّر او در شرايط خاص زمانى و مكانى و تأثير فشار و جوّ حاكم بر محيط سبب مى شود كه در تعيين راه خود اشتباه كند و به جاى ترقّى و رسيدن به سر منزل سعادت و تكامل، مسير قهقرايى و شقاوت را بپيمايد.
تنها امام معصوم است كه جامعه را از خطر گمراهى و انحراف مصون مى سازد، وجود امام معصوم مانند پيامبر مكمّل هدف آفرينش است، كوتاه سخن آنكه: امام معصوم عبارت است از زعيم مسلمانان، رهبرى دينى، سياسى و اجتماعى و اُلگوى انسان براى رسيدن به قلّه والاى انسانيّت و پيشرفت دنيا و آخرت، كه در پرتو وجود او تكامل مادى و معنوى انجام مى پذيرد و سعادت دنيا و آخرت تضمين مى گردد، زيرا او واسطه فيض الهى است.




تعيين امام به عهده كيست؟
نوع برداشت و درك مسلمانان، از امامت رمز اختلاف عقيده و تقسيم آنان به شيعه و سنّى شده است، عقيده شيعه - طبق فرموده قرآن و روايات پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت(عليهم السلام) - بر اين است كه امامت ادامه راه رسالت و نبوّت است و پيامبر به فرمان خدا رهبر و جانشين بعد از خود را تعيين و معرّفى نموده و زمام امور دينى و اجتماعى مردم را به او سپرده است و امام علاوه بر اداره امور اجتماعى مسلمانان، نگاهبان اصالت احكام الهى از انحراف و بيانگر نقاط پيچيده مسائل اسلامى مى باشد، بنابراين شيعه امامت را اصلى از اصول اعتقادى مى داند و همان طور كه تحقيق و بحث از مسائل نبوّت را در متن زندگى خود قرار مى دهد، در شناسايى امام و بحث از امامت نيز تقليد را روا نمى دارد، بلكه بر هر فرد واجب دانسته كه آن را با دليل و برهان درك كند.
آري! نبوّت و امامت با يكديگر توأم و غيرقابل انفكاكند و اين دو در بخشهاى مهمى از برنامه هاى دينى با يكديگر مشاركت دارند. با اين تفاوت كه پيامبر پايه گذار دين، مبلّغ قوانين آسمانى و طرف ارتباط مستقيم با وحى است و امام معصوم روشنگر، مبيّن و مفسّر آن بخشهايى از آيين پيامبر است كه در اثر نامساعد بودن محيط و شرايط زمان كاملاً بيان نشده است.
امام معصوم علاوه بر رهبرى حكومت اسلامى، اجراى قوانين و حفظ اصالت مكتب از كجى ها، انحرافات و افكار آلوده التقاطى مغرضين را به عهده دارد و حافظ منافع باطنى و تكامل معنوى افراد جامعه است. اين خصوصيّات اقتضا مى كند كه جانشين پيامبر كه مقام پرمسئوليت و خطير رهبرى جامعه در اختيار اوست، مانند شخص پيامبر داراى صفات عالى، خصوصيّات برجسته و ويژگيهاى استثنايى همچون مقام عصمت و مصونيّت از خطا و گناه، برخوردارى از علم و دانش سرشار در امور دين و دنيا و وارستگى از آلودگيها باشد، تا مقام امامت وى تحكيم گردد.

مسأله اى كه نمى توان ناديده گرفت
با توجّه به شرايط سنگين و مهمّى كه براى امام معصوم ذكر شد، آيا مى توان مسأله جانشينى پيامبر و زعامت امّت را كه سرنوشت سازترين فراز عالم اسلامى است ناديده گرفت؟
هرگز! بنابراين تعيين امام معصوم مربوط به خدا است و او اين مقام را به هر كسى واگذار نمى كند.
از سوى ديگر، پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) كه زحمات فراوانى تحمّل نموده و مشقّات زيادى كشيده تا توانست آيين و مكتب خود را بنيان گذارد، آيا حكمت و اصول عقلى اقتضا مى كند كه امّت خود را بدون تعيين جانشين رها كند؟ آيا عقل و خرد مى پذيرد كه پيامبر در اين مسأله سرنوشت ساز، جانب سكوت و بى تفاوتى را بگيرد؟! آيا باوركردنى است پيامبرى كه اگر چند روزى براى غزوه اى از شهر مدينه خارج مى شد جانشين تعيين مى كرد، براى امّت اسلامى و محدوده وسيع و گسترده كشور اسلامى پس از خود جانشين تعيين ننمايد و مردم را در تحيّر و نابسامانى فكرى و عملى رها كند؟! آيا معقول است اسلام كه آيينى است جهانى و مخصوص به زمان و مكان معيّنى نيست، پيامبرش براى تداوم راه آن، هيچ گونه اقدامى ننموده و مسأله اساسى رهبرى را به دست فراموشى بسپارد؟!
با كمى انديشه روشن است كه از نظر عقل، تعيين امام و جانشين لازم است و با مراجعه به تاريخ و كتب حديث مطلب كاملاً واضح مى شود، زيرا پيامبر به صراحت بيان مى كند كه: «هر كس بميرد و امام معصوم زمان خويش را نشناسد در جاهليّت مرده است» در اين حديث شدّت مسئوليت و ضرورت شناخت رهبر معصوم به حدّى است كه انسان را در مرز كفر و جاهليّت قرار داده است، با اين وصف چگونه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) راضى خواهد شد كه امّت اسلامى به عصر جاهليّت عقب گرد نمايد؟!
آرى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) در اوّلين مراسم ابلاغ رسالت خود، هنگامى كه به فرمان خدا نزديكانش را به منزل عموى خود ابوطالب فرا خواند، فرمود:
«... خدا به من دستور داده است كه من شما را به سوى آيين او دعوت نمايم، كدام يك از شما با من همكارى مى نمايد تا برادر و وصى و جانشين من باشد؟» هيچ كس پاسخ نداد جز حضرت على (عليه السلام) و پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز او را به عنوان خليفه و امام بعد از خود تعيين فرمود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: